قالب وبلاگ

Code Center

کاماکا دانلود My title page contents
کاماکا دانلود
مجموعه ای از بهترین ها و جدیدترین ها
نوشته شده در تاريخ جمعه 1 آذر 1398برچسب:دانلود نرم افزار کامپیوتر , موبایل , عکس,مطالب , هوش عاطفی, توسط کاظم سبزواری و محمدرضا سبزواری |

 

مقدمه

امروزه روانشناسان علاوه بر توجهی که به تفاوت افراد از لحاظ هوش علمی دارند، هوش عاطفی را نیز به عنوان یک تفاوت عمده بین شخصیت‌های مختلف قلمداد می‌کنند. بطوری که افراد مختلف ممکن است از لحاظ میزان بهره هوشی عاطفی متفاوت از یکدیگر باشند و این تفاوت به شیوه‌های گوناگون در زندگی آنها نمود پیدا کند. کارکردها و عملکردهای افراد به دلیل داشتن درجه هوش عاطفی متفاوت بوده و کل زندگی آنها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.

تاريخچه
مبحث هوش عاطفي به سال 1985 بر مي گردد كه يك دانشجوي مقطع دكتري رشته هنر در يکي از دانشگاههاي آمريکا پايان نامه اي را به اتمام رسانيد که در آن هوش عاطفي ( هوش هيجاني ) را مطالعه کرده بود. سپس در سال 1990 دو استاد دانشگاه در آمريكا «جان ماير» و« پيتر سالوي» دو مقاله در مورد هوش عاطفي نوشتند و پژوهشهاي خود را در اين رابطه آغاز كردند. اين دو استاد دريافتند كه برخي از افراد در شناخت احساسات خود و ديگران و حل مشكلات احساسي و عاطفي توانمند تر هستند ( هين ، 2004، ص2 ). آنان نقل مي كنند كه نظريه آنها در مورد هوش عاطفي ، عامل انگيزه گولمن براي نوشتن كتاب پر فروش خود به نام «هوش عاطفي» در سال 1995 گرديد ( هين ، 2004 ، ص2 ).و همچنين افلاطون2000 سال پيش، گفت: «تمام يادگيري­ها داراي زيربناي هيجاني و عاطفي هستند». براساس گفته افلاطون، از آن زمان تاکنون دانشمندان، پژوهشگران و فيلسوفان زيادي براي اثبات يا نفي نقش احساسات در يادگيري، مطالعات زيادي انجام داده­اند. متأسفانه تفکر حاکم در اين 2000 سال اين بود که: «هيجان­ها مانع انجام کار و تصميم­گيري صحيح مي­شوند و تمرکز حواس را مختل مي­سازند». در دهه گذشته، حجم روبه رشد تحقيقات، خلاف اين مطلب را ثابت کرد. در 1950 دکتر «ابراهام مازلو» مقاله­اي در زمينه ارتقاي نيازهاي هيجاني – جسمي، معنوي و رواني نوشت که بعد از دوره رنسانس، انقلاب و تحول عظيمي در زمينه تجليل از مکتب انسان­گرايي به‌وجود آورد. نظريه مازلو موجب رشد و تحول علوم مربوط به توان و استعداد انسان­ها شد. در طول چند دهه گذشته، باورها در مورد هوش هيجاني دچار تغيير شده­اند. زماني، هوش را کمال انساني دانستند و معتقد بودند که افراد باهوش بايد داراي زندگي بهتري باشند. «ديويد کارسيو» مي­گويد: «مهم است که بدانيد هوش هيجاني ضدهوش نيست و به‌بياني‌ديگر، نشانه برتري احساس (دل) به عقل (سر) نيست، بلکه نقطه تلاقي احساس و عقل است». دکتر «بارون» هوش هيجاني را آرايشي از استعدادهاي غيرشناختي، قابليت­ها و مهارت­هايي مي­داند که توانايي فرد در سازگاري با شرايط و فشارهاي محيطي را افزايش مي­دهد. تحقيقات، ثابت مي­کنند که مهارت­ها و قابليت­هاي هيجاني و عاطفي، عامل پيش­بيني­کننده موفقيت­ها، پيامدهاي مثبت در محيط کار، خانواده و مدرسه محسوب مي­شوند و آثاري قابل‌مشاهده دارند.

هوش عاطفی چیست؟

برای سال‌های متمادی تصور بر این بود که ضریب هوشی نماینده میزان موفقیت افراد است. در مدارس معیار اهداء جوایز به دانش آموزان، تست هوش بود و حتی بعضی از شرکت‌ها برای پاداش از تست هوش استفاده می‌کردند. در دهه اخیر محققان دریافتند که تنها شاخص ارزیابی موفقیت یک فرد نیست آنها در حال حاضر مشغول تحقیق درباره هوش عاطفی هستند.

هوش یکی از مهم‌ترین سازه‌های فرضی است که از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد بینه در اوایل قرن بیستم همواره برای تبیین موفقیت شغلی و کارآرایی به کار رفته است. هوش عاطفی زمانی مورد توجه قرار گرفت که دنیل گولمن در سال ١٩٩٥ کتاب خود  باشد" به چاپ رساند. IQرا با عنوان "چرا هوش عاطفی می‌تواند مهمتر از

در ابتدای پیدایش این سازه، روان‌شناسان بیشتر بر روی جنبه‌های شناختی همانند حافظه و حل مسأله تأکید می‌کردند اما خیلی زود دریافتند که جنبه‌های غیرشناختی مانند عوامل عاطفی و اجتماعی نیز دارای اهمیت زیادی هستند. بعضی پژوهشگران بر این عقیده‌اند  در خوش بینانه‌ترین حالت ١٠ الی ٢٥ درصد از واریانس متغیر عملکرد را تببین می‌کند. IQکه

علم به این که احساسات شما چیست؟ و چگونه باید از آنها در جهت تصمیم‌گیری به‌نحو احسن استفاده کنید، توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنش‌ها و انگیزه، امیدواری و خوش‌بینی در مواجهه با موانع در رسیدن به هدف، هوش عاطفی است که در حقیقت راهی است برای زیرک بودن.

هوش عاطفی همدلی است: درک این که اطرافیان شما چه احساسی دارند. هوش عاطفی یک نوع مهارت اجتماعی است: همراهی با مردم، مدیریت عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگران.

که با ترکیب اینها مولفه های  (Awareness)، (Action)، (others)، (self)هوش عاطفی یا هوش اجتماعی شامل ٤ مهارت است:

هوش عاطفی بدست میآید:

١) خود آگاهی (شامل: خودارزیابی، اعتماد به نفس)

٢) خودگردانی (شامل: خویشتن‌داری و قابل اعتماد بودن، وجدان، سازگاری، انگیزه پیشرفت و ابتکار)

٣) آگاهی اجتماعی (شامل: همدلی، آگاهی سازمانی و انگیزه خدمت)

٤) مهارت‌های اجتماعی (شامل: توان تأثیرگذاری، رهبری، مدیریت تعارض، ایجاد رابطه و کار گروهی)

(Self Awareness)خودآگاهی  

یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی، خودآگاهی به شخص کمک می‌کند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابر این در جهت درک آنها به فرد کمک می‌کند.

 

 (Managing Emotions)یا مدیریت عواطف (Self-Management)خودگردانی

مهارتی است که به افراد کمک می‌کند تا احساسات خود را بصورت مناسب و جامعه پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد در کنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک می‌کند.

 

(Social Awareness)آگاهی اجتماعی  

عبارت است از توانایی درک احساسات دیگران و استفاده از احساسات خود در جهت دستیابی به اهداف.

 

(Social Skills)مهارت‌های اجتماعی

عبارت است از ارتباط با دیگران در موقعیت‌های مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا همان ظرفیت اجتماعی است.

 
 
عامل مهمی در ایجاد تغییرات اساسی در زندگی است اگر چه کودکان با سرشت و فطرت گوناگون EQتحقیقات نشان داده که   

بدنیا می‌آیند و چگونگی برخورد آنها با مسائلی چون برخوردهای اجتماعی، اشتیاق، خجالت و غیره متفاوت است، اما هوش عاطفی به والدین و مربیان کمک می‌کند تا بر روی قابلیت‌ها و یا عدم وجود آنها کار کرده و بنابر این کودکان را برای رویارویی با جامه بیرونی آماده کنند. برای مثال والدین به جای جلوکیری از برخورد بچه‌های خجالتی با دنیای بیرون، باید آنها را با چالش‌های جدیدی مثل دیدار با دوستان جدید و قرار گرفتن در فضاهای تازه روبرو نمایند. گر جه این تشویق نباید به هیچ عنوان بچه‌ها را دلزده یا ترسوتر نماید، بلکه باید به آنها تجربه‌های تازه بیاموزد.

مثال دیگری که می‌توان در این مورد مطرح کرد این است که برای مثال تحقیقات نشان داده که بچه‌های کلاس دومی که عصبی بوده و همیشه با مشکل مواجه هستند شش تا هشت بار بیشتر از بچه‌های دیگر در معرض ابتلاء به خشونت در نوجوانی و ارتکاب جنایت می‌باشند، دخترانی که در سنین راهنمایی از احساسات سردرگم، خستگی و عصبانیت توام با گرسنگی رنج می‌برند، احتمال می‌رود که در سنین نوجوانی دچار اختلالات گوارشی شوند. این بچه‌ها از احساسات خود و اینکه اصولا این احساسات چه هستند، بی‌خبرند. اما اگر در شرایطی قرار بگیرند که بتوانند از هوش عاطفی خود بهره‌مند شوند، مسلما" به هیچیک از این موارد دچار نخواهند شد.

نمونه‌هایی وجود دارد که باعث عدم استفاده از هوش عاطفی خواهد شد: ترس و نگرانی، تصویر منفی از خود، توقعات غیر واقعی از زندگی و سرزنش دیگران، بنابراین زمانی که این موانع بوجود می‌آید و هوش عاطفی مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، حرکات افراد به سمت موفقیت متوقف می‌شود.

پس نتیجه می‌گیریم که هدف از تقویت هوش عاطفی، آگاهی از احساسات و تربیت آنها برای غلبه بر موانع زندگی است.

اولین قدم برای افزایش هوش عاطفی، خودآگاهی است. خودآگاهی یعنی شما چه احساسی دارید و چرا دچار آن احساس شده‌اید. اگرچه ممکن است این‌کار در بدو امر برای بعضی از افراد مشکل باشد، اما زمانی که فرد شروع به‌ درک خود می‌کند، می‌تواند دیگر مهارت‌های احساسی‌اش را نیز توسعه دهد و در نهایت به هوش عاطفی بالایی دست یابد.

 

 

هوش هيجاني چيست؟

معاني هوش در فرهنگهاي مختلف به شكل گوناگوني وجود دارد اما به گونه كلي ميتوان هوش را از ديدگاه وكسلر چنين تعريف كرد: هوش مجموعه يا كل قابليت فرد براي فعاليت هدفمند ، تفكر منطقي و برخورد

.( كارآمد با محيط است (اتكينسون، 1985

در بهترين حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقيت هاي زندگي (IQ) گلمن معتقد است: هوش بهر

است. 80 درصد موفقيتها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موارد در گرو

.( مهارتهايي است كه هوش هيجاني را تشكيل ميدهد(گلمن، 1995

« ضريب هوش هيجاني » گفته ميشود و معمولاً معيار ارزيابي آن را EI هوش هيجاني كه به اختصار

مينامند، به توانايي، ظرفيت يا مهارت ادراك، سنجش و مديريت هيجانات خود و ديگران، دلالت EQ

دارد. البته به دليل تازه بودن نسبي اين ايده، تعريف دقيق آن هنوز در بين روانشناسان مورد اختلاف است.

اين اصطلاح از زمان انتشار كتاب معروف گلمن به گونهاي گسترده به صورت بخشي از زبان روزمره درآمد و

بحثهاي بسياري را برانگيخت. گلمن طي مصاحبهاي با جان انيل ( 1996 ) هوش هيجاني را چنين توصيف

ميكند:

هوش هيجاني نوع ديگري از هوش است. اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويشتن و استفاده از »

آن براي اتخاذ تصميمهاي مناسب در زندگي است. توانايي اداره مطلوب خلق و خوي و وضع رواني و كنترل

تكانشهاست. عاملي است كه به هنگام شكست ناشي از دست نيافتن به هدف، در شخص ايجاد انگيزه و اميد

ميكند. هم حسي يعني آگاهي از احساسات افراد پيرامون شماست. مهارت اجتماعي يعني خوب تا كردن با مردم

«. و كنترل هيجان هاي خويش در رابطه با ديگران و توانايي تشويق و هدايت آنان است

هوش و هوش هيجاني قابليتهاي متضاد نيستند بلكه بيشتر ميتوان چنين گفت كه از يكديگر متمايزند.

همه ما از تركيب دوگانه هوش و عواطف برخوردار هستيم. برخي از افراد داراي هوش بالا و هوش هيجاني

پايين و يا هوش پايين و هوش هيجاني بالا هستند.

زندگي براي برخي از افراد كمدي و براي برخي تراژدي است. در واقعيت امر ما دو ذهن داريم، يكي

كه فكر ميكند و ديگري كه احساس ميكند. اين دو راه متفاوت شناخت، در كنشي متقابل، حيات رواني ما

را ميسازند. ذهن خردگرا همان مقام درك و فهم است كه به مدد آن قادر به تفكر و تعمق هستيم . ولي در

كنار آن نظام ديگري نيز براي دانستن وجود دارد، نظامي تكانشي و قدرتمند و گهگاه غيرمنطقي، يعني ذهن

 

سر و قلب قائلند. احساس يقين حاصل از  هيجاني. تقسيم ذهن به دو بخش هيجاني و خردگرا تقريبا مانند تمايزي است كه عوام ميان

بر درست بودن چيزي، متفاوت با گواهي عقلي و تا حدودي عميق تر از آن است. نسبت كنترل عقلاني ذهن بر بخش هيجاني آن روند يكنواختي دارد. هر چه احساس شديدتر باشد، ذهن هيجاني مسلط تر و ذهن خردگرا بي اثرتر ميشود. به نظر ميرسد كه اين ترتيب، از

امتيازي سرچشمه ميگيرد كه تكامل طي اعصار متمادي به احساسات و ادراكهاي شهودي ما داده است تا راهنماي پاسخهاي آني ما در موقعيتهاي مخاطره آميز باشند، زيرا لحظه اي تامل براي فكر كردن درباره كاري

كه بايد انجام شود، ممكن است به قيمت از دست دادن زندگي ما تمام شود. اين دو ذهن در اكثر موارد بسيار هماهنگ عمل ميكنند. اما با اين وجود، دو ذهن خردگرا و هيجاني نيروهاي نسبتا مستقل از هم هستند.

عملكرد ذهن هيجاني بسيار سريع تر از ذهن خردگراست. ذهن هيجاني بدون آنكه حتي لحظه اي درنگ كند تابررسي كند كه چه ميكند، مانند فنر از جا ميجهد و دست به عمل ميزند. نقطه تمايز ذهن هيجاني از واكنش سنجيده و تحليل گرايانهاي كه مشخصه ذهن انديشمند است، سرعت عمل آن است. اعمالي كه از ذهن هيجاني سرچشمه ميگيرند با قطعيت شديد و مشخص همراهند كه حاصل روش جاري و آسان گير ذهن هيجاني در نگريستن به اطراف است كه ميتواند براي ذهن خردگرا كاملا مبهوت كننده باشد. پس از فرو نشستن گرد و غبار يا حتي در ميانه راه متوجه ميشويم كه داريم از خود مي پرسيم راستي چرا آن كار را کردم؟ اين سوال نشانه اي از آن است كه ذهن خردگرا در حال آگاهي يافتن از آن لحظه است اما نه با سرعت ذهن هيجاني. ذهن هيجاني همانند يك شمشير دولبه است: امتياز بزرگ ذهن هيجاني در اين نكته است كه ميتواند واقعيت هيجاني رادر يك لحظه دريابد و دريك آن به قضاوتي شهودي دست بزند. ذهن هيجاني رادار ما براي اعلام خطر است. اگر ما يا پيشينيان ما در طول دوران تكاملي در برخي از اين مواردمنتظر ارزيابي عقل خردگرا ميمانديم نه تنها ممكن بود اشتباه كنيم، كه حتي شايد زنده هم نميمانديم. اماهمين ذهن هيجاني ممكن است دردسرساز شود. مشكل اينجاست كه اين برداشتها و قضاوت هاي شهودي ازآنجا كه در يك لحظه صورت ميگيرند ممكن است اشتباه يا گمراه كننده باشند(سايت آفتاب)

تفاوت هوش عاطفی با هوش هیجانی:

به چهار دسته تقسیم کرده است، مردانی با EQوIQافشاری ادامه داد: یک روان‌شناس دانشگاه کالیفرنیا افراد را بر حسب جنسیت،

  بالا؛ این مردان از روی توانایی‌ های گسترده عقلانی‌ شان مورد شناسایی قرار می‌ گیرند اما به دلیل هوش هیجانی پایین IQ

کمرو، فروتن و نازک نارنجی ‌اند از روابط جنسی خود رضایت ندارند و از نظر احساسی سرد و بی‌عاطفه‌اند.

 (هوش هیجانی) بالا، گفت: چنین مردانی در روابط اجتماعی، متعادل، شاد و سرزنده‌اند، ظرفیت EQ وی درخصوص مردانی با

بالایی برای تعهد و سرسپردگی برای مردم یا اهداف خود دارند، مسئولیت‌پذیر، دلسوز و با ملاحظه‌اند. چنین افرادی با خود، دیگران و اجتماع احساس راحتی می‌کنند.

 بالا، افزود: این زنان از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند و در بیان موضوعات عقلانی و IQ افشاری در رابطه با زنان با

اندیشه‌های خود فصاحت کافی دارند و دارای علایق روشنفکرانه زیادی هستند، آنها درون‌گرا، مستعد نگرانی، فکر و خیال و احساس گناه هستند، در ابراز خشم خود تامل می‌کنند و معمولاً آن را غیرمستقیم ابراز می‌کنند.

 بالا نیز خاطرنشان کرد: این زنان دوست دارند احساساتشان را مستقیماً EQ این کارشناس ارشد روانشناسی در خصوص زنانی با

بیان کنند، راجع به خود مثبت فکر می‌کنند و مانند مردان هم گروه خود اجتماعی و گروه‌گرا هستند، شاد و آسوده خیال‌اند و به ندرت احساس نگرانی و گناه می‌کنند.

هوش عاطفی و شناخت احساسات خود

خودآگاهی و شناسائی نوع و شدت احساسات خود بخش مهمی از هوش عاطفی است. فردی که احساسات خود را به راحتی شناسایی می‌کند، واکنش سریع‌تری در برخورد با مسائل دارد. به عبارتی قدم اول در ارائه و استفاده از راهکارها برای مسائل زندگی شناسایی احساسات است. در اغلب مسائل زندگی احساسات و عواطف ما دخیل هستند. بنابراین هوش عاطفی عمدتا با این مسائل درگیر است. و بخشی از آن که شناسایی نوع و شدت احساسات را بر عهده دارد، اولین مراحل را برای آماده شدن فرد برای اجرای مراحل بعدی طی می‌کند. تا زمانیکه فرد با تاخیر و با مشکل از احساسات خود سر در می‌آورد، امکان اداره و کنترل این احساسات نیز در او با تاخیر همراه خواهد بود. سرعت عمل در اجرای این مراحل بالا بودن هوش عاطفی فرد را نشان می‌دهد

هوش عاطفی و کنترل احساسات

افرادی که هوش عاطفی بالاتری دارند، راحت‌تر از دیگر افراد احساسات خود را کنترل می‌کنند. قدرت بیشتری برای تحت اختیار درآوردن عواطف خود دارند و اجازه نمی‌دهند عواطف آنها بیش از حد لازم و در سطح افراطی عمل کند یا پسروی عاطفی داشته باشند. آنها برای کنترل احساسات خود شگردها و مهارت‌های زیادی را می‌دانند و در اکثر موارد با سرعت عمل از این مهارت‌ها و شگردها استفاده می‌کنند. آنها را به راحتی خشم خود را کنترل کرده و آنرا در مسیر درست برای تخلیه و رسیدن به نتیجه مناسب هدایت می‌کند. زود و نابهنگام مضطرب نمی‌شوند و در این موارد می‌دانند که چگونه باید آرامش خود را حفظ کنند

هوش عاطفی و شناخت احساس دیگران

افرادی که از هوش عاطفی بالایی برخوردارند، علاوه بر اینکه احساسات خود را به خوبی می‌شناسند در شناخت احساسات دیگران نیز عملکرد خوبی دارند. این مهارت موجب می‌شود که فرد بتواند دیدگاه و نظر افراد دیگر را از لحاظ احساسی درک کند و به عبارتی بتواند خود را به جای او بگذارد. داشتن چنین مهارتی موجب می‌شود که فرد بتواند روابط خود را به بهترین وجهی اداره کرده و سازمان دهد

هوش عاطفی و روابط اجتماعی

افرادی که از هوش عاطفی بالاتری برخوردارند، از لحاظ روابط اجتماعی بسیار موفق هستند. آنها به راحتی روابط خود را برقرار می کنند، می‌توانند با مهارت‌هایی که دارند، این روابط را حفظ کرده و تحکیم بخشند. آنها در روابط خود راحت، فاقد اضطراب و خونگرم عمل می‌کنند و دیگران را نیز به راحتی می‌پذیرند. افراد دیگر در ارتباط با این افراد احساس راحتی و آرامش می‌کنند و معمولا تمایل بیشتری برای ادامه ارتباط با این افراد دارند. در حالی که افرادی ‌که دارای هوش عاطفی پائین‌تری هستند، در روابط ، سرد و خشک ارزیابی می‌شوند و اغلب روابط آنها در همان مراحل اولیه با شکست مواجه می‌شود

 

سخن آخر

هوش عاطفی کاربردهای زیادی برای رضایت بخش‌تر کردن زندگی افراد دارد. نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.
googlecf1655e40d9708f2.html